دوست داشتن آدم هارا

میتوان از توجه آنهافهمید .

وگرنه همه میتوانند حرف بزنند . . .



تاريخ : یک شنبه 27 اسفند 1396برچسب:دوست داشتن , | 4:17 | نويسنده : younesmoradi |

 

چه سخت است قلب خود را به قبر سپردن !و زنده به گور کردن خاطرات یک عشق پاک را .اینجا جای قلب من نبود !

“دیروز روزی ست که دل سپردم
امروز روزی ست که خوب مردم”

چه سنگین شده بغض صدایم چه بی رنگ شده برق نگاهم !به سیاهی بختم می نالم ،می نالم،می نالم .

“آه! از این غم دل،داد و فریاد
هرچه بود ،داد زلف یار بر باد ”

چه دردناک ست قلب گرم را بر خاک سرد نهفتن !چه زجری بکشد قلب من !

“گرچه من ز درد و فغان همچو فرهادم
لیک خاطراتم،بر این گور سرد بنهادم ”

سوختم !سوختم !سوختم !کسی صدایم را نمی شنود ؟!بر روی سینه ام تکه یخی بگذارد تا تسکین یابم !

او کجاست؟!قاتل قلبم را می گویم ! کاش اینجا بود تا برایم گریه کند ؟!
بگوید این است سزاوار همه خوبی هایی که بر من روا داشتی،همه زلال بودنت ،هم پاکیت همه عشقت همه سادگیت که من حماقت نگاشتم آن را .

“دیده دل بر قبر نهادم تا نرود بنیادم
گرچه فرهادم ،لیک نرود از یادم ،ازادم ”

چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند با چشم باز سر بر قبر نهادم ،تا بدانند این بار حماقتی نبود با چشم باز خاطراتم را دفن کردم تا بیابم حقیقت زندگیم را

“امروز روزی ست که از پا افتادم
فردا روزی ست که ز نو باز آبادم”

سخت است ویرانه را آباد کردن ،اما شیرین است رخت بستن حماقتم

“چه شود روزی ،که اینبار استادم
هر چه بادا ،باد ،مبارک بادم ”

(خداحافظ همه ی حماقت من !
امروز به خاکت سپردم تا فردا را با کسی لایقم ست آغاز کنم)

 



تاريخ : جمعه 29 دی 1396برچسب:تنهایی, | 20:59 | نويسنده : younesmoradi |

تنهایی !

سکوت!

یک،شهر!

یک خیابان !

حس قدم زدن آنهم تو دل شب!

فکر میره اونجایی که باید بره !

قدم زدن خوبه !ولی نه واسه

کسایی که دلشون آشوب است!

دل بهونه گیر من جاش کجاست ؟

کنج خانه !!یا تنهایی خیابان

چقد امشب دلم بهونه داره !!

نگاهم به تابلو مغازه افتاد

اب سیب !

طعم زندگی را بخاطرم آورد !

اری زندگی جاریست!

 

زندگی جاریست !



تاريخ : جمعه 29 دی 1396برچسب:تنهایی, | 20:51 | نويسنده : younesmoradi |

امروز آسمان دلم ابریست

همه گویند

چقد زود همه چی دیر می شود

دلم دیر شدن نمی خواهد !

همه گویند:

زمان در گذرست

دلم گذر زمان نمی خواهد !

همه گویند:

این نیز بگذرد !

دلم این را هم نمی خواهد

دلم فقط تو را می خواهد

که نیستی !!!

دلی را زیر پا گذاشتی

که قبل تو شکستگی داشت

حال من عاشق

به کی به جز تو بستگی داشت

“تهش واسه من و تو چی داشت ؟”

یه گوشه از تمام دنیا

تو قلب تو برای من بود

کفر ولی میگم

چشای تو خدای من بود !

شروعت انتهای من بود



تاريخ : جمعه 29 دی 1396برچسب:تنهایی, | 20:33 | نويسنده : younesmoradi |

عشق یعنی اشک توبه در قنوت

خواندنش با نام غفار الذنوب
عشق یعنی چشمها هم در رکوع
شرمگین از نام ستار العیوب
عشق یعنی سر سجود و دل سجود
ذکر یا رب یا رب از عمق وجود . . .

 

 



تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396برچسب:عشق , | 20:30 | نويسنده : younesmoradi |

اﻭﺝ ﻣـﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾـﺪ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ :
ﭘﺴﺮﯼ ﺑﺎ ﻧﺎﺯﮎ ﮐﺮﺩﻥ ﺻﺪﺍﯾـﺶ ﺑﺎ ﺗﻠﻔﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﺠﻨﺲ ﺧﻮﺩ، ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ .
ﺍﻭﺝ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ :
ﭘﺴﺮﯼ ﺍﺯ ﮐﻼﻩ ﮔﯿﺲ، ﻣﻮﺑـﻨﺪ، ﻭ ﮔﻮﺷـﻮﺍرﻩ ، ﺑﺎ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ .
ﺍﻭﺝ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ :
ﭘﺴﺮﯼ ﺗﻮﯼ ﺩﻋﻮﺍ، ﺟﺎﯼ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻥ، ﺟﯿــﻎ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ !
ﺍﻭﺝ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾـﺪ ﺭﺍ ﻭﻗـﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ :
ﭘﺴﺮﯼ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﻗﯿﻖ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ
ﺑﻪ ﺁﯾﻨﻪ ﺯﻝ ﻣﯿـﺰﺩ ﻭ ﺍﺑﺮﻭ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺷﺖ
ﺍﻭﺝ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ :
ﯾﮏ ﭘﺴﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﺭﺍ ﻧـﺎﻣﻮﺱ ﺧـﻮﺩ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ،
ﻧﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺍﯾـﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿـﻦ ﺭﺍ.
ﺍﻭﺝ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾـﺪﻡ:
ﭘﺴﺮﯼ ﺣﺎﺿﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﯿﺒﺶ ﺑﺒﺨﺸﺪ، ﺗﺎ ﻫﺮﺷﺐ
ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺷﻬﺮﺵ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ
ﺧﻼﺻﻪ ﺍﻭﺝ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﻧسل ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﯾﺪﻡ…
ﭘﺴﺮ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣـﻦ، ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻋﺎﯾﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ:
“ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺖ ﻧﺪﻫﯽ”

 

 

 



تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396برچسب:مردانگی نسل جدید , | 20:23 | نويسنده : younesmoradi |

دلتنگم….
لبخند دروغکی چرا….؟؟
خوب نیستم . . .
مثل قرصی که نیمه شب ، بدون اب گیر می کند.
گیر کرده ام در گلوی زندگی . . .!!!
کاش می توانستم راحت حرف بزنم . . .
چیزی بگویم از دلتنگی
میان ادم های این اتاق مجازی
فقط می گویم دلتنگم
این سکوت را دوست دارم
لال بودن را ترجیح میدهم ، وقتی کسی نیست عمق درد پنهان شده در حرفهایم
را حس کند…

 

 

 

 

 

 

 



تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396برچسب:دلتنگی , | 20:10 | نويسنده : younesmoradi |

روزهای رفته زندگی را ورق میزنم
چه خاطراتی که زنده نمیشوند
چه روزها که دلم میخواست تا ابد تمام نشود
چه روزها که هر ثانیه اش یک سال گذشت
چه فکرها که ارامم کرد
چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود
چه لبخندهایی که بی اختیار برلبانم نقش بست
چه اشکهایی که بی اراده از چشانم سرازیر شد
چه آدمها که دلم را گرم کردند وچه آدمها که دلم را شکستند
چه چیزها که فکرش را هم نمیکردم وشد
چه آدمها که شناختم و چه آدمها که فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان
وچه........
وسهم من از این همه , یادش بخیر میشود
کاش ارمغان روزهایی که گذشت
آرامشی باشد از جنس خدا
آرامشی که هیچگاه تمام نشود.....



تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396برچسب:تنهایی, | 19:55 | نويسنده : younesmoradi |


بی تو هیچ نمیخواهم
نه آسمان ،نه زمین،نه باران،نه خیس شدن
نه تازگی، نه طراوت
گرمای دستانت را به من بده
همه چیز را از من بگیر

 



تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396برچسب:تنهایی, | 19:50 | نويسنده : younesmoradi |

.

خواستم چند روزی نباشم…
تا شاید کسی حس کند نبودنم را
تا کسی حس کند جای خالی ام را
یا اصلا شاید کسی دلتنگ بشود
ساده بودم …
اما نمیدانستم زندگی
چیزیست شبیه اتوبوس!!!
همین که بلند شوی جایت را میگیرند
و تو حتی مالک جای خودت هم نیستی
خواستم چند روزی نباشم …
اما هیچ کس
حتی ندید جای خالی ام را

 

 

 



تاريخ : دو شنبه 1 خرداد 1396برچسب:خواستم چند روزی نباشم , | 17:53 | نويسنده : younesmoradi |

سنگــــــدل ترین آدم روی زمین هم که باشی
یک لحظـه…..
یک آن……
یاد کسی روی قفســـه سینـــه ت سنگینی میکنه
اونوقت بی اختیار نفس عمیقی میکشی
تا سنکــوب نکنی…

 



تاريخ : دو شنبه 1 خرداد 1396برچسب:سنگدلی , | 17:24 | نويسنده : younesmoradi |

.

ﺩﻟﻢ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻣﯽ ﺁﯾﻢ ﻭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ….
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ …!
ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﻧﻰ
ﺍﻣﺎ ﺣﯿﻒ !
ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ و کپی میکنند
ﻭ ﯾﺎﺩ ﻋﺸﻖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ !

 

 

.



تاريخ : دو شنبه 1 خرداد 1396برچسب:دل, | 17:9 | نويسنده : younesmoradi |

.

سردش بود…
دلم را برایش سوزاندم…!
گرمش که شد،
با خاکسترش نوشت:
.
.
” خداحافظ “

 

 

.



تاريخ : دو شنبه 1 خرداد 1396برچسب:خداحافظی, | 16:55 | نويسنده : younesmoradi |

 

 

آتش زدن به یک "سرنوشت"


کبریت نمی خواهد !!!


"پـــا" می خواهد


که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر


و


بـــــــــروی . .

 

 

.

 



تاريخ : دو شنبه 4 ارديبهشت 1396برچسب:سرنوشت , | 12:31 | نويسنده : younesmoradi |

 

 

گاهی خسته می شوم

 

     از بودنم

 

     گاهی دلم می گیرد

 

     گاهی از دیدار ها خسته می شوم

 

     گاهی به دیدار ها دلتنگتر

 

     گاهی یکی را صدا میزنم که به دادم برسد

 

     گاهی فریاد کسی می شوم ، تا با من صدا بزند

 

     گاهی با سکوتم ، فریاد کسی را جواب میدهم و به کمکش می شتابم

 

     گاهی سکوتم ،فریاد می کند که به دادش برسم

 

     گاهی فریادم ، سکوت می شود و اِنقدر آرام می شوم

 

     که در میان فریاد ها به سکوت فرو می روم

 

     آری فریاد من سکوت است !

 



تاريخ : دو شنبه 4 ارديبهشت 1396برچسب:سکوت , | 12:18 | نويسنده : younesmoradi |

  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
    آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد

، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد

و تمام اینها روحش را به آتش می کشد

و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت

آرام آرام خاکستر می شود …


 آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …

 



تاريخ : یک شنبه 3 ارديبهشت 1396برچسب:تنهایی, | 19:13 | نويسنده : younesmoradi |

مرا از تازيانه هاي ساعت هميشه هراسي بوده است ...
از دقايقي که مي گذرند و به چشمان اشکبارم نيشخند مي زنند...
فاصله و جدايي تا اعماق وجودم ريشه کرده ،قلبم ديگر( ق ل ب) شده است ...
مدتهاست که در مسير مشقت باري پاهايم جا مانده است...
مسيراشکهايم هنوز هم بر تن سرد جاده پيداست...
برگ دفترهمچنان خسته از لمس تن سرد قلم و قلم بي رمق از تکرار يک جمله ...
عينک تار در کنار قلم و کاغذها مانده در حسرت ديدار دو چشم
و قهوه ي نيم خورده ي يک فنجان...
گاهي مدادهاي رنگي خيالم در ميان وسعت هزار رنگ واژه ها مي دوند...
و نقاشي مي کنندغم گمشده ي پنهان چشمم را و درازاي اندوهم را...
گاهي مي شکنند...آنها را مي تراشم ...
و خود در دور دستهاي وسيع انديشه ام طرحي مي کشم از سياهي زمان...
طرحي که چشمها ديگر نگران کسي نيستند و پروانه ها براي سوختن شمع بي تابي نمي کنند...
طرحي که قاصدک ها يا کوچ کرده اند يا مرده اند !!!
افسوس شکاف بي وفايي قلبها بزرگتر شده است...
ميان دو بي نهايت در رفت و آمدم...
بي نهايت عشق و بي نهايت جدايي !!!!
اين دست تقدير بود که من در نقطه ايي اسير باشم و او در خطي مستقيم تا بي نهايت حرکت کند...
و در اين ميان دست و پا زدن هاي من در اين پيله ي پست،که چه بي حاصل بود...
امروز من از او دور خواهم شد تا آنجا که از تابش نگاه او در کسي ياچيزي پناه بگيرم ...
و او را براي کساني رها خواهم کرد ...
که روح نگاه هاي او را هرگز در نخواهند يافت...
با دستهايي پر از خداحافظي هاي نيمه کاره کسي زير پوست شهر مي گريد ....
به صداقت يک ديوانه قسم ،عشق چيزي نيست جز سه حرف...
که در آخر هم اين سه حرف مي پوسد در ميان برگهاي دفتر خاطرات ما...
و تنها بغض و سکوت حرف آخر است که ميشود ....
... يار هميشگي مان ...

 



تاريخ : یک شنبه 3 ارديبهشت 1396برچسب:تقدیر , | 14:13 | نويسنده : younesmoradi |

 

آواز عاشقانه ي ما در گلو شكست
حق با سکوت بود٬ صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

آن روزهای خوب که دیدیم ٬خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست
قیصر امین پور
 
 


تاريخ : یک شنبه 3 ارديبهشت 1396برچسب:آواز عاشقانه ما در گلو شکست , | 12:46 | نويسنده : younesmoradi |

 

دلم تنگ است...

دلم تنگ است ,عجیب تنگــــــ


اما دلم حتی نمی داند برای کی!


چیزی غریبناک تر از این هم هست که …


توجیهی برای قلبت نداشته باشی؟!


من در جواب قلبم همیشه سکوت کرده ام ..


سکوتـــــــــ …

 



تاريخ : چهار شنبه 30 فروردين 1396برچسب:دلم تنگ است , | 16:30 | نويسنده : younesmoradi |

 

مثل الان من...

گاهی آنقد دلم از دنیا سیر میشود که میخواهم..

تا سقف آسمان پرواز کنم و رویش دراز بکشم..

آرام و آسوده…

مثل ماهی حوضمان که چند روز است روی آب دراز کشیده.

 

بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی …

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی …

شاکی بشی ولی شکایت نکنی …

گریه کنی اما نزاری اشکات پیدا بشن …

خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری …

خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی …                   

  مثل الان من......................

 



تاريخ : چهار شنبه 30 فروردين 1396برچسب:مثل الان من , , ,, | 15:51 | نويسنده : younesmoradi |

ای عشق...

ای عشق

بگو دریچه ی قلبم را 

چگونه ببندم

که به روی تو 

باز نشود

بگو دیواره ی قلبم را 

از کدام پولاد بسازم 

که تو از آن عبور نکنی

بگو دیگر  به چه زبانی بگویم

نمی خواهمت ..

تا تو بفهمی؛

تا تو نیایی

تا غرق شوی در غبار فراموشی

ای عشق بگو

سر به کدام سو بنهم

تا تو آنجا نباشی

                ***

ای عشق

بدان که قلب من 

خیلی بزرگ باشد

یک وجب است

و گنجایش تو را 

ندارد...

قلبهایی را می شناسم

به حجم اقیانوس کبیر

که تو خود 

در آن 

گم می شوی

چرا به سراغ آنها 

نمی روی

و راحتم نمی گذاری...

می شود دست از سر من یکی برداری؟

دیگر بریده ام

 برو سراغ کسانی که 

لیاقتت را دارند...

من لایق عشق نیستم..

بگذار

من با قلب کوچکم

بمانم بدون تو

بمیرم بدون تو

فقط برو...برو...برو...

همین...



تاريخ : چهار شنبه 23 فروردين 1396برچسب:ای عشق , , ,, | 21:26 | نويسنده : younesmoradi |

حکایت من

حکایت پرنده ای است 

گم کرده راه

در زمستان

غافل از مسافت دراز خانه

بی خبر از دام و صیاد

بیگانه با سرما و برف و یخ....

               ***

حکایت من 

حکایت کبکی است 

سر فرو برده در برف

برف تنهایی خویش

بی خبر از برودت ِ باد روزگار....

               *** 

حکایت غریبی

بی نام و نشان

در میان آدمیان....



تاريخ : چهار شنبه 23 فروردين 1396برچسب:حکایت من , | 21:23 | نويسنده : younesmoradi |

ای دل ......


دلتنگی امشبت را زدی 


به پای غروب امروزت 


فردا را چه میکنی .....؟؟؟؟؟؟

 



تاريخ : چهار شنبه 23 فروردين 1396برچسب:ای دل , , ,, | 20:11 | نويسنده : younesmoradi |

هی روزگار ! ! !

چراغت که روشنه . . .

ولی نمیدونم چرا صدات همش قطع و وصل میشه ! ! !

 



تاريخ : چهار شنبه 23 فروردين 1396برچسب:هی روزگار !!!, | 19:40 | نويسنده : younesmoradi |

 


من و خیابان های این شهر

کهنه رفیقانیم

در روزهای بی حضور تو...

آن چنان قدم به قدم 

زخم های آسفالت خیابانها را می شناسم

گویا همزاد دردهای همیشگی من اند...

من و چناران این خیابان های بلند

من و ساکنین کهنسال این درختان

-کلاغ های آشنا با قطره قطره اشکهای من...-

بخشی از خاطرات همیم...

بخشی از زندگی هم...

دوستان همیم...

...

دلواپس تو نیستم 

که می دانم 

در این شهر شلوغ 

در این هیاهو و قیل و قال

میان هواخواهان بی شمارت

غرق محبتی....

نیز می دانم 

لحظه ای هم از کوچه باغ ذهن لبریزت 

نمی گذرم...

...

نگرانم 

نگران خودم ؛

مبادا در هجوم برف خاطراتت

جوجه گنجشک دلم یخ بزند...

در این خیابانهای دلگیر...

در این زخم های پیاپی...

در این تکرار نبودن ها...

در این یخبندان تنهایی...

 



تاريخ : دو شنبه 21 فروردين 1396برچسب:بی حضور تو , | 20:43 | نويسنده : younesmoradi |
خدایا دیگه خسته ام......

از حرفهای پر از طعنه ی بعضی ها.....

خدایا از تو گلایه ای نسیت هیچی واسم کم نزاشتی....

اما این مردم نمیزارند روحیه ام شاد شه وهمه ی اتفاق های بد رو از یاد ببرم.....

واقعا بهم صبر وطاقت دادی ...

خدایا اما حرفهای این مردم وچیکار کنم .....

یعنی کسی وجدان نداره حقیقتا درکم کنه.....

دلم نمیخواد زیاد کسی رو ببینم چون هر دفعه یکی پیدا میشه

که حرفای تلخی بهم بزنه.....

نمیدونم از روی دلسوزیه یا اینکه نمیخوان ....

یادمه یکیشون میگفت دلم میسوزه برات چی میکشی خوبه من پیشت نیستم که حرف کشیدناتو داغونیتوببینم ...

خدایاخیلی خسته ام خیلی.....

بگذریم حرف دلم بود که سنگینی میکرد.این روزها نیز بگذرد.....
 
 
 
 
 


تاريخ : دو شنبه 21 فروردين 1396برچسب:دلنوشته من , | 20:15 | نويسنده : younesmoradi |

باید بپذیرم 

میان من و تو 

فاصله ها بی نهایت اند...

باید بپذیرم 

بی نهایت در هیچ عددی گنچانده نمی شود...

در گذرگاه زندگی

ناگهان

 هم مسیر شدیم

تو مراد بودی و من مرید...

تو در اوج بودی و من در فرود...

کنار هم بودیم

شانه به شانه 

چشم در چشم اما...

دنیایی فاصله میان ما بود...

ولی عشق نمی فهمید

فاصله بود

به درازای یک عمر

یک قرن 

یک زندگی

و نمی فهمید...

مگر می توان  عشق را سرزنش کرد...

مگر می توان؟

در منطق عشق

فاصله 

تعریف نشده است..

و من نمی دانستم...

               ***

گاهی می شود فاصله را با اندکی عشق پر کرد...

گاهی فاصله با عشق

تعریف می شود... 

..

کاش می دانستی....



تاريخ : دو شنبه 21 فروردين 1396برچسب:فاصله , | 20:9 | نويسنده : younesmoradi |

خود را شکستن

تا ریشه های باغ را کاویدن

 

خود را جست و جو کردن

 

در فراخنای روشنایی

 

و این چنین می آید نسیم کوی دوست

 

با ریشه های عمیق

 

در عمق قلب سبز می نشیند

 

تا دمی تو را از اندوه برهاند

 

 

 

ببین ماه من ..!

قرار نیست که قرار هایمان را بگذاریم بر بی قراری های من ..؟

مگر قرار نبود تو ماه تمام  من باشی و ..

من پر پرواز تو ..؟

مگر زمزمه هر روزت نبود ..

ای ستاره ی شبای مشرقی پر پرواز منو ازم نگیر ..؟

و من قول دادم تا همیشه پر پروازت بمانم ..؟

مگر غیر از این است که ..

من ماه تمام را در تو معنا کردم ..

و تو ماه تمام من شدی ..!

پس چرا هرچه بیشتر می رویم کمتر می رسیم ..!

تو ماه تمام من نیستی ..؟!

 یا من پر پرواز تو ..؟!



تاريخ : دو شنبه 21 فروردين 1396برچسب:ماه من , , , , | 17:4 | نويسنده : younesmoradi |

 

تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف …
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد …
از این صدا متنفر بودم اما …
چشم هایم را میمالم …
new message
تا لود شود آرزو می کنم … کاش تو باشی …
سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !

 



تاريخ : دو شنبه 21 فروردين 1396برچسب:تنهایی, | 16:34 | نويسنده : younesmoradi |

سر میز شام یادت که میفتم بغض میکنم 

اشک در چشمانم حلقه میزند 

و همه با تعجب نگاهم میکنند 

لبخندی میزنم و میگویم: 

چقدر داغ بود !
 
 


تاريخ : دو شنبه 21 فروردين 1396برچسب:چقدر داغ بود !, | 16:20 | نويسنده : younesmoradi |

دانلود عکس نوشته,عکس نوشته غمگین,عکس نوشته عاشقانه



تاريخ : یک شنبه 20 فروردين 1396برچسب:, | 21:20 | نويسنده : younesmoradi |

گردابی درون ذهنم است،

می پیچد و می پیچد به دور خود،

تا برسد به هیچ کجا،

یک جور آبی سیاه رنگ

که مدام در حال چرخش است و اعماقش فریبم می دهد،

هوس دریا کرده ام،

به دور از همه ی آدم ها و مزخرفاتشان،

آسمانی بی انتها بر سر آب های بی کران...

 

پ.ن:

دلم تنگه واسه عادی بودن

واسه دور از چیزای مادی بودن

منبع:نیمه شب بارانی

 

 



تاريخ : یک شنبه 20 فروردين 1396برچسب:عادی بودن , , , انسان بودن , | 20:48 | نويسنده : younesmoradi |

یه سکوت لب گرفته،دوتا چشم خیس و داغون...

یکی مون مسافر راه..یکی مون زار و پریشون...

بت میگم خدانگهدار،ولی توو ساکت و سردی...

با چشات میگی میدونم،میدونم بر نمیگردی...

با قدم های هراسون از تو فاصله میگیرم....

میشنوم میگی به جاده،تو میری و من میمیرم...

 



تاريخ : یک شنبه 20 فروردين 1396برچسب:ولم کردی و رفتی , , ,, | 20:40 | نويسنده : younesmoradi |

چه حس خوبیه بغض خفت کنه اما نتونی گریه کنی چه حس خوبیه درد بکشی اما آخ نگی. چه حس خوبیه از دلتنگی جون بدی اما نتونی ببینیش. چه حس خوبیه گوشه اتاق بشینیو و تا صبح به عکسش نگاه کنی تا شاید خوابشو ببینی چه حس خوبیه به خدا التماس کنی که بذاره یه امشب اون تو خوابت بیاد و به این امید چشاتو رو هم بذاری. چه حس خوبیه هر رو صبح که بیدار میشی عکسشو ببوسی و بگی عزیزم مواظبه خودت باش من نفسم به تو بستس چه حس خوبیه روزی صد دفه با عکسش حرف بزنی درصورتی که اون صداتو نمیشنوه..



تاريخ : یک شنبه 20 فروردين 1396برچسب:چه حس خوبیه , , ,, | 20:32 | نويسنده : younesmoradi |

 

لــبــخــنــد بـــزن…!
عـــکــاس مـــدام ایــن جــمـــلــه را تــکـــرار مـــی کــنـــد…
اصـــلا بــرایـــش مـــهـــم نــیـــســـت،کـــه در وجـــودتــ…
حــتـــی یـــک بــهــانــه بــرای لــبــخــنـــد نــیـــســـتــــ…

 

 



تاريخ : یک شنبه 20 فروردين 1396برچسب:لبخند بزن , , ,, | 20:25 | نويسنده : younesmoradi |

بی پناهی یعنی
زیر آوار کسی بمانی
که
قرار بود
تکیه گاهت باشد…

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 20 فروردين 1396برچسب:تنهایی, | 20:10 | نويسنده : younesmoradi |

 

تو را مثل قانون…
کسی رعایت نمی کند؛
چرا غمگینی دلم؟
تو را برای شکستن سرشته اند…!

 

 



تاريخ : یک شنبه 20 فروردين 1396برچسب:دل, | 19:53 | نويسنده : younesmoradi |

 

ﺻـﺒﺢ ﻛﻪ ﺑﯿﺎﯾﺪ...       

ﺍﯾﻦ ﭘﺎﮐـــﺖ ﺳﯿــﮕﺎﺭ ﻫﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮد  !!

ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻋﻜﺲ ﻛﻮﺩﻛﯽ ﺍﻡ

ﻛﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﻗﭽﻪ ﭘﯿﺮﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ

ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ ...

ﻛﻪ ﻫﯿﭻ ﻛﺲ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻧﮕﻔﺖ :

 ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺟﺎ ﭘﺎﯼ ﺭﻫﮕﺬﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ..

 ﻭﺁﺳﻤﺎﻥ ﻛﻔﺎﻑ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ ...

 ﻛﺎﺵ ﺑﻪ ﻣﺎﻛﺴﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ

ﻛﻪﺧﻮﺭﺷـﯿﺪﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ "ﺳﯿﮕﺎﺭ " ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ .!

ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ، ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ ﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺸﺐ ﺍﺳﺖ .. !!!

 



تاريخ : شنبه 19 فروردين 1396برچسب:تنهایی, | 20:4 | نويسنده : younesmoradi |

اي پرنده زيبا
زخم بالت را که مي‌بستم
عاشقت شدم
نبايد اين‌قدر بي‌رحمانه دور مي‌شدي
بي پر و بالم من
آسمان به آسمان
چگونه دنبالت بگردم ؟
اي پرنده زيبا
اسير زيبايي‌ات شده‌ام
مرا به قفس عشقت انداخته اي

 



تاريخ : چهار شنبه 25 اسفند 1395برچسب:زخم بالت را که میبستم عاشقت شدم , | 20:17 | نويسنده : younesmoradi |

آدمـــا نمیـــدونن بعضـــــــی وقتهــــا   

خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :

" نــــذار برمـ "

یعنی بــرمـ گــــردون

سفــــت بغلمـ کـــن

ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــه ات و

بگــــــو :


بیخــــــود کــردی میگی خداحافـــــظ

مگـــــه میـــذارمـ بــــری؟!!

مــــــگه الکیــــــــه ؟



تاريخ : چهار شنبه 25 اسفند 1395برچسب:نذار برم , | 19:49 | نويسنده : younesmoradi |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد